پریا

دوستی ترانه شعر موزیک

پریا

دوستی ترانه شعر موزیک

عاشقانه

عاشقانه

عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

 

اگه چشت پرسید : بگو ندیدمش .... اگه گوشت پرسید : بگو نشنیدمش ...... اگه دستت لرزید : بگو مال سرماست .... اگه پاهات سست شد : بگو مال ضعفه ...... ولی اگه دلت ریخت : به خودت دروغ نگو

 

زیبایی عشق به سکوت است نه به فریاد / زیبایی عشق به تحمل است نه به خرد شدن و فروختن / عشق خیالی است که اگر به واقعیت بپیوندد تمام شیرینی اش را از دست می دهد .

 

زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن .... بخشیدن .... و فراموش کردن .... پس.... بخند .... ببخش .... و فراموش کن

در مشرق عشق دشت خورشید تویی در باغ نگاه یاس امید تـویـی در بین هزار پونه آنکس که مرا چون روح نسیم زود فهمید تویی

 

میدونی آدما بین« الف» تا «ی» قرار دارند.بعضی ها مثل «ب» برات می میرند، مثل « د» دوستت دارند، مثل« ع»عاشقت میشوند،مثل «م» منتظر می مونند تا یک روز مثل «ی» یارت بشن

 

هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشید بدون برات میمیره . اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره و اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره

 

می گویند که تنها یک دقیقه طول می کشد که دوستی را پیدا کنید یکساعت می کشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول می کشد تا او را فراموش کنید.

 

پرسیدم چرا دوستم داری؟ توی چشمام نگاه کرد وهیچی نگفت گفتم شاید واقعا دوستم نداره؟ وقتی رفت فهمیدم دوست داشتن دل میخواد نه دلیل

 

شاید کسی رو که باهاش خندیدی یه روزی فراموش کنی ولی کسی رو که به خاطرش گریه کردی هیچوقت فراموش نمیکنی

 

میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . . . . . باورم نمی شد . . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم

 

زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی تر از آنند که بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم در بستر روزگار آنچه بدست می آید با خنده پایدار نمی ماند وآنچه از دست می رود با اشک جبران نمی شود

 

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم ام گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.....تو نیز به آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموخت که چگونه تو رو فراموش کنم

 

راز دل به دریا گفتم بر خود خروشیدن گرفت از صدای گریه من ابر باریدن گرفت راز دل با سنگ گفتم سنگ نالیدن گرفت از صدای ناله من نی در خود پیچیدن گرفت دلم قد کشیده .آن قدر که بلندی تو توی آن جانشود

 

هرگزبرای عاشق شدن به دنبال باران و بابونه نباشی گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند

 

پاییز هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد با این همه وقتی از منبر باد بالا می رود درخت ها چه زود به گریه می افتند...!!!

 

مرداب برای به دست آوردن نیلوفر سالها میخوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره ، پس اگه کسی رو دوست داری، برای داشتنش سالها صبر کن

 

اگه قلب من یه اسیره اگه عشق من حقیره اگه من همیشه تنهام اگه جسم من کویره اگه خالیه دستام عزیزم من برات عاشق ترینم

 

ای دوست دلت همیشه زندان من است... آتشکده ی عشق تو از آن من است ...آن روز که لحظه ی وداع من و توست... آن شوم ترین لحظه ی پایان من است

 

امشب شب آخره که مزاحمت شدم /خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم /بدرقه لازم ندارم میرم عزیز ترین /نذار بمونه زیر پا.قلبم و بردار از زمین /دوست دارم برای تو یه حرف خیلی ساده بود/غافل از اینکه دل من منتظر اشاره بود

 

اگه کسی دوستت داشت لازم نیست بهت بگه دوست دارم . اون با گفتن جمله ی مواظب خودت باش ثابت می کنه که دوستت داره

اشتباه فرشتگان

اشتباه فرشتگان

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و...

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:

 با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

 

ماجرای طنز

ماجرای طنز


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!