بارون حتی اگه سالها بگذره حتی اگه همه چی تموم شده باشه حتی اگه دیگه برات ارزشی نداشته باشم حتی اگه بهم فحش بدی حتی اگه روزانه با هزار نفر باشی حتی اگه خوردم کنی حتی اگه صدای شکستنم را بشنوی ولی بخندی حتی اگه دوستم نداشته باشی حتی اگه دوستش داشته باشی حتی اگه بری حتی اگه همش بهم بخندی حتی اگه صدام را فراموش کنی حتی اگه نگاهم را از یاد ببری حتی اگه گرمی دستانم را فراموش کنی حتی اگه خاطره ها را پاک کنی باز هم من تا ابد برای تو میمانم و از این انتظار لذت میبرم
..................
انتظار ...
شبی که بغض عشق تمام وجودم را می فشرد و از بی همدمی دلم خراب شده بود
به آسمان پناه بردم یک دفعه چشمم به ستاره ای افتاد که جور دیگری به
من چشمک زداحساس کردم مثل بقیه نیست پس او را به خانه ی زخم خورده ی
دلم با تمام وجود دعوت کردم و دلم را به او هدیه کردم.
ستاره درخشید تمام شبم فقط با بودن آن ستاره روشن شد و پس از آن من هر روز
آرزوی رسیدن شب را می کردم به عشق دیدن آن ستاره حتی روزهای من هم رنگ شب گرفته
بودند عاشق شب و متنفر از روز شدم شبی که مثل هر شب برای دیدن ستاره بی قرار بودم
هر چه نشستم نیامد نیمه شب بود و همه ی ستاره ها بودند جز ستاره ی من برای یک دم
قلبم ایستاد و از ترس آنکه او را از دست داده باشم چشمهایم را بستم ناگهان صدای
رعد و برق مرا به خود آورد چشمهایم را باز کردم با دیدن گریه ی آسمان طاقت نیاوردم
بغض گلویم را فشرد
دلم شکست
فریاد زدم
گریه کردم
در غم غرق شدم
شب بعد دوباره رفتم ولی این بارهم نه از ستاره خبری بود نه گریه ی
آسمان فهمیدم اشک آن شب آسمان به خاطر رفتن ستاره بود
چندین روز بر همین منوال گذشت هر شب را به انتظار بازگشتنش سر کردم
حدودا چهار ماه گذشت ستاره ام باز گشت رخ مانند ماهش را دوباره به نظاره نشتم
برای مدت کوتاهی ماند و من ان روزها خوشبخت ترن عاشق بودم
یکی از شبهای سرد بهاری بود که ستاره را برای آخرین بار به نظاره نشستم
و با او از غم دل گفتم از دوران هجرتش از فراغش از غم نبودنش
او میگریست من هم میگریستم شب بعد باز هم آسمان می غرید و هق هق میکرد
تا نیمه های شب و نزدیکی های صبح در انتظار ستاره ام نشتم اما نیامد
او رفت برای همیشه و من در انتظارش در آن شب بارانی زیر باران پا به پای
آسمان اشک ریختم ...
آسمان که مادر آن ستاره بود چقدر راحت به رفتنش عادت کرد
اما من هنوز که هنوز است
شبها برای دیدن ستاره ام همان ستاره ی بی معرفت
زیر آسمان جلوی نگاه تمسخرآمیز ستارگان دیگر به خود برای آمدنش امید می دهم
میدانم هیچ گاه به رفتنش عادت نمی کنم
و نگاهم بعد از او به هیچ ستاره ای خیره نمی ش.د........................................................................................................